---♡[]ازدواج اجباری![]♡---
P⁶¹
ات:منظورت چیه
جونگ کوک:اگه بزاری ببوسمت بهت میدمشون
ات:ایش اصلا نخواستم*خیلی دلت بخواد ببوسیش ات (بوق)😅👈👉جونگ کوک:پس خوراکیارو نمیخوای؟
ات:.....نه
جونگ کوک:باشه نمیبوسمت برشون دار
ات:هوم..اخجون*کیوت
جونگ کوک ویو
با ات رفتیم عمارت من کلی باهم وقت گذروندیم تا اینکه دیگ شب شده بود ماهم رفتیم فیلم دیدیم ونوشیدنی خوردیم و من مست شده بودم ولی ات کم خورد.....داشتم خمار نگاش میکردم که گفت
ات:...ک..کوک بس کن اونطوری نگام نکن قرار نیست بزارم منو بکنی
جونگ کوک:مگح حرف توعه*نزدیک صورت ات میشه
ات:...به هرحال اجازه نمیدم بهم دست بزنی
جونگ کوک:اوه بد گرل تنبیهت میکنما
ات:ازم دور شو کوک
جونگ کوک:نمیخوام
ادمین ویو
جونگ کوک داشت به ات نزدیک میشد که بعد تموم کردن حرفش لبشو گذاشت رو لبای ات و وحشیانه مک میزد ات همش سعی میکرد ازش جداشه که یهو محکم کوک رو هل داد وسریع فرار کرد به سمت اتاق کوک که یه کلید روی میز توی اون اتاق دید حدس میزد کلید در باشه وبرداشتش تا ببینه میتونه درو قفل کنه یانه که موفق شد ودر و قفل کرد که یهو........
ادامه دارد...]
[شرط ها]
(۳۳لایک)
(۳۰کامنت)
(۳فالوور)
____________________________________________
بچه ها بابت حمایت هاتون ازتون ممنونم ولی چرا مثل قبل حمایت نمیکنین؟پارت های قبلی تا بیشتر از ۸۰تا لایک رسیده وکامنت هاهم بیشتر بودش ولی الان........خب منم زحمت میکشم مینویسم وهمین لایک وکامنت هاتونه که منو خوشهال میکنه پس لطفا نزارید لایک وکامنتا کمتر از این بشه...واینم بگم که از پارت بعد فیک وطولانی تر میزارم♡♡♡♡
ات:منظورت چیه
جونگ کوک:اگه بزاری ببوسمت بهت میدمشون
ات:ایش اصلا نخواستم*خیلی دلت بخواد ببوسیش ات (بوق)😅👈👉جونگ کوک:پس خوراکیارو نمیخوای؟
ات:.....نه
جونگ کوک:باشه نمیبوسمت برشون دار
ات:هوم..اخجون*کیوت
جونگ کوک ویو
با ات رفتیم عمارت من کلی باهم وقت گذروندیم تا اینکه دیگ شب شده بود ماهم رفتیم فیلم دیدیم ونوشیدنی خوردیم و من مست شده بودم ولی ات کم خورد.....داشتم خمار نگاش میکردم که گفت
ات:...ک..کوک بس کن اونطوری نگام نکن قرار نیست بزارم منو بکنی
جونگ کوک:مگح حرف توعه*نزدیک صورت ات میشه
ات:...به هرحال اجازه نمیدم بهم دست بزنی
جونگ کوک:اوه بد گرل تنبیهت میکنما
ات:ازم دور شو کوک
جونگ کوک:نمیخوام
ادمین ویو
جونگ کوک داشت به ات نزدیک میشد که بعد تموم کردن حرفش لبشو گذاشت رو لبای ات و وحشیانه مک میزد ات همش سعی میکرد ازش جداشه که یهو محکم کوک رو هل داد وسریع فرار کرد به سمت اتاق کوک که یه کلید روی میز توی اون اتاق دید حدس میزد کلید در باشه وبرداشتش تا ببینه میتونه درو قفل کنه یانه که موفق شد ودر و قفل کرد که یهو........
ادامه دارد...]
[شرط ها]
(۳۳لایک)
(۳۰کامنت)
(۳فالوور)
____________________________________________
بچه ها بابت حمایت هاتون ازتون ممنونم ولی چرا مثل قبل حمایت نمیکنین؟پارت های قبلی تا بیشتر از ۸۰تا لایک رسیده وکامنت هاهم بیشتر بودش ولی الان........خب منم زحمت میکشم مینویسم وهمین لایک وکامنت هاتونه که منو خوشهال میکنه پس لطفا نزارید لایک وکامنتا کمتر از این بشه...واینم بگم که از پارت بعد فیک وطولانی تر میزارم♡♡♡♡
۱۱.۹k
۱۴ فروردین ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.